۱۳۹۷ تیر ۳۱, یکشنبه

چشمۀ محبّت

بر تارک تو گر بنشانم گهر، خطا است
لعل بدخش، پیش رخ یار بی جلا است
ای چشمۀ محبّت و ایثار بی کران!
صدیق وار مدح و ثنایت بسی رواست
ای آبشار حسن که با من تو همدمی
بر من ببار تا عطشی جان خسته راست
ای کوه معرفت که ستایش کنم ترا
من صخرۀ حضیضم و  جایم بزیر پا است
روزی که چرخ پردۀ میلاد تو گشود
بختی بلند بر سر من این زمانه خواست
اردیبهشت آمد و مولود تو رسید
روزی که یمن و موهبتش بر همه ملا ست
زآنجا که مقدم تو برایم مقدّس است
احساس می کنم که مدینه بمن رواست
هر صبح تا بشامی و هر شام تا به صبح
دستان من ، بهر مناجات در هواست
یارب زمن نگیر تو خورشید زهره را
گرمی و کام زندگی من از او به پاست





به زهره ام بمناسبت بیست و هشتمین سالروز تولدش
تهران- بیست  و دوّم اردیبهست ماه سال یکهزار و سیصد و شصت و دو  شمسی